محمدحسین محمدحسین ، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 27 روز سن داره

محمدحسین

روز مادر مبارک

چند روز پیش روز مادر بود با تو و بابایی رفتیم برای یکی از مامان بزرگهات هدیه خریدیم. گفتم برای یکی چون اون یکی مامان بزرگت شهرستانه و فکر نمیکنم حالا حالاها بتونیم بریم دیدنش البته وقتی رفتیم دستبوسی هدیش محفوظه. خلاصه از بازار که برگشتیم رفتیم خونشون تو مثل همیشه بمحض اینکه درو باز کردن شروع کردی به بداخلاقی البته تو پسر خوش اخلاقی هستی فقط بعضی روزا لج همه رو درمیاری هدیه مامان بزرگو دادیم که خیلی خوشحال شد البته بزور از دست تو درش آوردیم .  بابابرای من یه هدیه خوشگل برای روز مادر و روز زن گرفته بود . محمدحسینم دوست دارم یه روز تو اینقدر بفهمی که روز مادره و با اون صدای خوشگلت بهم بگی مامان جون روزت م...
8 خرداد 1390

بدون عنوان

پسر عزیزم این وبلاگو درست کردم که وقتی بزرگ شدی بتونی چیزهایی رو که تو ذهن و فکر من بوده رو بخونی و چیزهایی رو که دوست دارم بهت بگم رو فراموش نکنم . سلام پسرم دیشب تب داشتی نمیدونم بازم دندون داری یا سرماخوردی بهرحال تا صبح هی تبت رو چک کردم که یه موقع بالا نره الانم از سرکار زنگ زدم خونه هنوز خواب بودی سراغتو از بابات گرفتم . پسر خوشگلم امیدوارم که هیچوقت مریض نشی چون من طاقت دیدن مریضیهاتو ندارم دوست دارم همیشه سرحال باشی و سربسرمون بذاری و مابرات کتاب بخونیم . آرزوهای بزرگ برای محمدحسین پسر گلم وقتی شبها برات لالایی میخونم بزرگیهاتو تصور میکنم دوست دارم هم بزرگ بشی و هم آدم بزرگی بشی یه پسر صالح و خوب که به مردم خدمت کنی باسواد...
1 خرداد 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به محمدحسین می باشد